قسمتی از پشت آدمی میان دو کتف. پاره ای از پشت محاذی گردن که حجامت عادتاً از آنجا کنند. محجم. محجمه: اما نهاد او (نهاداستخوان کتف) چنان است که سرپهن او سوی حجامتگاه است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). کچلی تا حجامت گاهش آمده
قسمتی از پشت آدمی میان دو کتف. پاره ای از پشت محاذی گردن که حجامت عادتاً از آنجا کنند. محجم. محجمه: اما نهاد او (نهاداستخوان کتف) چنان است که سرپهن او سوی حجامتگاه است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). کچلی تا حجامت گاهش آمده
محل خجالت. محل شرمساری. مکان شرمگینی. محلی که موجب خجلت است. مکانی که باعث خجالت می باشد: طریق ذیل چه پویم درین خجالت گاه که لنگ شد خردم را سمند جولانی. عرفی (از آنندراج)
محل خجالت. محل شرمساری. مکان شرمگینی. محلی که موجب خجلت است. مکانی که باعث خجالت می باشد: طریق ذیل چه پویم درین خجالت گاه که لنگ شد خردم را سمند جولانی. عرفی (از آنندراج)
جای سرزنش. محل عتاب. ملامت زار: سوی بازار دین چو جستی راه رستی ار جستی از ملامت گاه. سنائی (حدیقهالحقیقه چ مدرس رضوی ص 306). و رجوع به ملامت زار شود
جای سرزنش. محل عتاب. ملامت زار: سوی بازار دین چو جُستی راه رَستی ار جَستی از ملامت گاه. سنائی (حدیقهالحقیقه چ مدرس رضوی ص 306). و رجوع به ملامت زار شود